امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Willing

ˈwɪlɪŋ ˈwɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    willed
  • شکل سوم:

    willed
  • سوم‌شخص مفرد:

    wills
  • صفت تفضیلی:

    more willing
  • صفت عالی:

    most willing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
مایل، راضی، حاضر، خواهان، راغب، متمایل، مشتاق، خواستار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They are willing to negotiate.
- آنان مایل به مذاکره هستند.
- willing cooperation
- همکاری مشتاقانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد willing

  1. adjective agreeable, ready
    Synonyms: accommodating, active, amenable, cheerful, compliant, consenting, content, deliberate, desirous, disposed, eager, energetic, enthusiastic, fair, favorable, feeling, forward, game, go along with, happy, in accord with, inclined, in favor, intentional, in the mood, like-minded, obedient, one, pleased, predisposed, prepared, prompt, prone, reliable, responsible, tractable, unasked, unbidden, unforced, voluntary, well-disposed, willful, witting, zealous
    Antonyms: disagreeable, unprepared, unwilling

لغات هم‌خانواده willing

ارجاع به لغت willing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/willing

لغات نزدیک willing

پیشنهاد بهبود معانی