امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Willingly

ˈwɪlɪŋli ˈwɪlɪŋli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more willingly
  • صفت عالی:

    most willingly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
از روی میل، با میل، به خواست خود، با رضایت، مشتاقانه، با رغبت، با کمال میل (به‌ گونه‌ای که نشان می‌دهد شخص از انجام کاری خوشحال یا خشنود است یا با انجام کاری مخالف نیست)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- People would willingly pay more for better services.
- مردم با کمال میل پول بیشتری برای خدمات بهتر پرداخت می‌کنند.
- She willingly helped her friend move to a new apartment.
- او مشتاقانه به دوستش کمک کرد تا به آپارتمان جدید اسباب‌کشی کند.
- She went willingly.
- او به خواست خود رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد willingly

  1. adverb of one's own free will
    Synonyms:
    freely voluntarily willfully spontaneously volitionally
    Antonyms:
    unwillingly
  1. adverb it is so; as you say or ask
    Synonyms:
    yes ok yeah yep absolutely right on all right agreed aye uh-huh undoubtedly assuredly unquestionably gladly roger yea indubitably
  1. adjective
    Synonyms:
    cheerfully readily obediently with pleasure with good cheer with relish with all one's heart without demur like a shot at the drop of a hat of one's own accord at one's pleasure with open arms on one's own account

لغات هم‌خانواده willingly

  • adverb
    willingly

ارجاع به لغت willingly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willingly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/willingly

لغات نزدیک willingly

پیشنهاد بهبود معانی