امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Winged

wɪŋd wɪŋd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    wings
  • وجه وصفی حال:

    winging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بال‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- winged ants
- مورچه‌های بال‌دار
- birds and other winged creatures
- پرندگان و دیگر جانوران بال‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد winged

  1. verb To move swiftly
    Synonyms: barrelled, ripped, zoomed, zipped, whisked, whirled, trotted, torn, sprinted, speeded, shot, scoured, sailed, rushed, run, rocketed, raced, pelted, hustled, hurried, hastened, hasted, flitted, fleeted, flashed, dashed, darted, bustled, bucketed, bolted
  2. adjective Having wings or as if having wings of a specified kind
    Synonyms: alar, feathered, alate, elevated, fast, fleet, lofty, pteroid, pennate, rapid, sublime, swift, wounded
    Antonyms: wingless
  3. verb To move through the air with or as if with wings
    Synonyms: fly, sailed, injured, fluttered, flittered, flitted, wounded, flapped

ارجاع به لغت winged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «winged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/winged

لغات نزدیک winged

پیشنهاد بهبود معانی