امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Winning

ˈwɪnɪŋ ˈwɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    won
  • شکل سوم:

    won
  • سوم‌شخص مفرد:

    wins

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
برنده، دلکش، فریبنده، برد، فتح و ظفر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He took his winnings and left.
- پول‌هایی را که برده بود، برداشت و رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد winning

  1. adjective triumphant
    Synonyms: champion, conquering, leading, successful, victorious
    Antonyms: failing, forfeiting, losing
  2. adjective attractive, charming
    Synonyms: acceptable, adorable, agreeable, alluring, amiable, bewitching, captivating, cute, delectable, delightful, disarming, enchanting, endearing, engaging, fascinating, fetching, gratifying, lovable, lovely, pleasing, prepossessing, sweet, taking
    Antonyms: disenchanting, ugly, unappealing, unattractive

لغات هم‌خانواده winning

ارجاع به لغت winning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «winning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/winning

لغات نزدیک winning

پیشنهاد بهبود معانی