امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wistful

ˈwɪstfl ˈwɪstfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مشتاق، متوجه، آرزومند، دقیق، منتظر، در انتظار
- Children looked at toys with wistful eyes.
- بچه‌ها با چشمانی مملو از تمنا به اسباب‌بازی نگاه می‌کردند.
- the wistful gaze of the dying man at his daughter's picture
- نگاه پرحسرت مرد درحال مرگ به عکس دخترش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wistful

  1. adjective daydreaming, longing
    Synonyms: contemplative, desirous, disconsolate, dreaming, dreamy, forlorn, hopeless, meditative, melancholy, mournful, musing, nostalgic, pensive, plaintive, reflective, sad, thoughtful, wishful, yearning
    Antonyms: uncaring

ارجاع به لغت wistful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wistful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wistful

لغات نزدیک wistful

پیشنهاد بهبود معانی