جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ت" (صفحه 6)
تخت شدن روی زمین
تخت عمل
تخت کردن
تخت کفش
تخت نبودن
تخت نرده دار کودک
تختال
تختان
تختان کردن
تختپوش
تختخواب
تختخواب آبی
تختخواب پایه بلند
تختخواب پر قو
تختخواب تاشو
تختخواب چرخ دار
تختخواب چرخدار
تختخواب چند طبقه در کشتی
تختخواب چهار دیرکی
تختخواب دونفره
تختخواب زیر و رو
تختخواب سفری
تختخواب کودک
تختخواب نفرات
تختخواب ننومانند
تختخواب نوزاد
تختخواب وصل به دیوار
تختخواب یکنفره
تختگاه
تختگاه شیب دار
تختگاه عقب کشتی بادبان دار
تختگاه کشتی سازی
تخته
تخته اسکیت
تخته اسکیت باز
تخته اسکیت سواری کردن
تخته اضافی میزهای تاشو
تخته اعلانات
تخته ای
تخته بادبان دار
تخته بالا تختی
تخته بتنی
تخته بشکه
تخته بندی
تخته بندی بیرون ساختمان
تخته بندی کردن
تخته بید
تخته پارچه
تخته پاره
تخته پاک کن
تخته پرش
تخته پشت
تخته پل
تخته پوست
تخته پوش
تخته پوش کردن
تخته پهن
تخته تخته کردن درخت
تخته تقه
تخته جلوی در
تخته چرخدار
تخته چکش
تخته چندلا
تخته حمل ملاط
تخته دق
تخته دو در چهار
تخته دومینو
تخته دیواری
تخته رختشویی
تخته رسم
تخته روکار ساختمان های چوبی
تخته روکوبی ساختمان های چوبی
تخته زیر پنجره
تخته ساز
تخته سر
تخته سفید کلاس
تخته سنگ
تخته سیاه
تخته شستی
تخته شطرنج
تخته شکسته بندی
تخته شکسته پکسته
تخته شنا
تخته شناور
تخته شیرجه
تخته صدا افزا
تخته صدا افزاساز
تخته عقب کامیون
تخته عقب گاری
تخته فشاری
تخته فیبر
تخته قاپو کردن
تخته کردن
تخته کف اتاق
تخته کوب پائین دیوار
تخته کوب کردن
تخته کوبی
تخته کوبی در خانه های چوبی
تخته کوبی روکار
تخته کوبی زیر گچ
تخته کوبی کردن
تخته گیره دار
تخته مانند
تخته ملات کشی
تخته موج سواری
تخته نازک
تخته نان بری
تخته نرد
تخته ها
تخته های آغاز
تخته ی پشت حلقه
تخدیر
تخدیر کردن
تخدیر کردن دارو
تخدیر کردن مواد مخدر
تخدیر کننده
تخرش
تخریب
تخریب از درون
تخریب کردن
تخریب کردن باخشونت و خون ریزی
تخریبی
تخس
تخس بودن
تخسی
تخش
تخشایی
تخشب
تخشش
تخصص
تخصص پیدا کردن
تخصص داشتن
تخصص گرایی
تخصصی
تخصیص
تخصیص بودجه
تخصیص پول و بودجه
تخصیص دادن
تخصیص دادن بودجه
تخصیص دادن در فکر خود
تخطئه کردن
تخطی
تخطی به حقوق دیگران
تخطی کردن
تخطی کردن از
تخطی کردن از حد چیزی
تخطی کردن از قانون
تخطی ناپذیر
تخطی ناپذیری
تخطی نشده
تخطیط
تخطیط اراضی
تخفیف
تخفیف پذیر
تخفیف دادن
تخفیف دادن تخلف
تخفیف دادن قیمت
تخفیف دار
تخفیف دهنده
تخفیف قائل شدن
تخفیف قیمت
تخفیف مجازات
تخفیف یافتن
تخلخل
تخلص
تخلص نویسنده
تخلف
تخلف پزشکی
تخلف کردن
تخلف کردن از
تخلف ناپذیر
تخلیص
تخلیص شده
تخلیص کردن
تخلیص کننده
تخلیه
تخلیه الکتریکی
تخلیه روده
تخلیه روده ها
تخلیه شدن
تخلیه شده
تخلیه کردن
تخلیه کردن بار
تخلیه کردن روده و معده
تخلیه ملک
تخم
تخم آور
تخم اردج
تخم بادیان
تخم بارور
تخم پاش
تخم پاشی کردن
تخم پاشیدن
تخم پنبه
تخم چشم
تخم چشم و اطراف آن
تخم حرام
تخم حشرات
تخم خشخاش
تخم درمنه
تخم ریختن
تخم ریزی
تخم ریزی کردن
تخم زا
تخم سگ ماهی
تخم سگ!
تخم کاری
تخم کاشتن
تخم کتان
تخم کردن مرغ
تخم کشی
تخم کن
تخم گذار
تخم گذاری
تخم گذاشتن مرغ
تخم گیری کردن
تخم ماهی
تخم مرغ
تخم مرغ را همراه با پنیر و خرده نان پختن
تخم مرغ رنگی
تخم مرغ زن
تخم مرغ سفت
تخم مرغ شیرگرم
تخم مرغ عید پاک
تخم مرغ نیم بند
تخم مرغی
تخم مرغی شکل
تخم مگس
تخم میوه
تخم و ترکه
تخم وانیل
تخم ها را کشیدن
تخماق
تخمچه
تخمدار
تخمدان
تخمدان رسیده هر گیاه گل آور
تخمدان ها را درآوردن
تخمدانی
تخمراه
تخمزا
تخمک
تخمک آوردن
تخمک آوری
تخمک ساختن
تخمک سازی
تخمک سان
تخمک گذاری
تخمک گذاری کردن
تخمکی
تخمه
تخمی
تخمیر
تخمیر شدن
تخمیر شناسی
تخمیر کردن
تخمیر نشده
تخمین
تخمین زدن
تخمین کلی
تخمین ناپذیر
تخمینا
تخمینی
تخنه سه لا
تخویف
تخیل
تخیل پردازانه
تخیل کردن
تخیله
تخیلی
تخیلی بودن
تدابیر احتیاطی
تدابیر جنگی
تدابیر حربیه
تداخل
تداخل کردن زمان
تداخل کردن قلمرو
تداخلی
تدارک
تدارک دیدن
تدارک دیدن اکتشاف علمی
تدارک دیدن عملیات نظامی
تدارک کردن
تدارک کردنی
تدارکات
تدارکات لشکرکشی
تدارکات مالی
تدارکاتی
تداعی
تداعی آزاد
تداعی معانی
تدافع
تدافعی
تداول
تداوم
تداوم بخش
تداوم بخشیدن
تداوم چیزی را به هم زدن
تداوی
تدبیر
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
21
22
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی