جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ح" (صفحه 5)
حق رد
حق شارع
حق شفعه
حق شناس
حق شناسی
حق صرافی
حق طبع و نشر کتاب و فیلم
حق عبور
حق عزل و نصب
حق عضویت
حق فروش
حق کشی
حق کشی کردن
حق گزینش
حق گو
حق گویی
حق مادام العمری
حق مالکیت
حق مالکیت ایجاد کردن
حق مسلم
حق مطلبی را ادا کردن
حق مولف
حق ناشناس
حق ناشناسی
حق نشناس
حق نمک
حق نیوش
حق و حساب
حق و حساب گیری
حق وتو
حق ورود
حق وی ساقط شد
حق ویزیت
حق ویژه
حق همسایگی
حقا
حقا به
حقا که
حقارت
حقانی
حقانیت
حقایق
حقایق اولیه
حقد
حقدار
حقنه
حقوق
حقوق بازنشستگی
حقوق بازنشستگی دادن به
حقوق بگیر
حقوق به ثبت رسیده
حقوق پزشکی
حقوق ثابت
حقوق جزا
حقوق خالص
حقوق خانواده سلطنتی
حقوق دریافتی
حقوق دو برابر
حقوق دوران بیماری
حقوق ساحلی
حقوق شناسی
حقوق عقب افتاده
حقوق قانونی
حقوق کیفری
حقوق گمرکی
حقوق ماهیانه
حقوق ماهیانه کشیش محل
حقوق ماهیانه نایب مطران
حقوق مدنی
حقوق ناشی از زاده شدن
حقوق و آزادی های فردی
حقوق و اختیارات و خمس و ذکات متعلق به کشیش
حقوق و اختیارات و خمس و ذکات متعلق به کلیسا
حقوق و امتیازات پادشاه
حقوق وکیل
حقوق ویژه قایل شدن
حقوقدان
حقوقی
حقه
حقه باز
حقه بازانه
حقه بازی
حقه بازی کردن
حقه زدن
حقه ی آوریل
حقه ی روز اول آوریل
حقیر
حقیر پنداری
حقیر شمردن
حقیر کننده
حقیرانه
حقیرشماری
حقیروار
حقیقت
حقیقت امر
حقیقت مطلق
حقیقت ندارد
حقیقت نیم بند
حقیقتا
حقیقی
حک
حک شده
حک کردن
حک کردن در بالای چیزی
حک کننده
حک و اصلاح
حک و اصلاح کردن
حک واصلاح
حکاک
حکاکی
حکاکی کردن
حکاکی کردن نقطه ای
حکایت
حکایت اخلاقی
حکایت از چیزی کردن
حکایت پندآمیز
حکایت کردن
حکایت کردن با جزئیات
حکایت کننده
حکایت گریه آور
حکایت منظوم
حکایت میکنندکه
حکایت وار
حکم
حکم اتهام
حکم احضار
حکم احضار به دادگاه
حکم احضار دادن
حکم اعدام
حکم اعطا درجه
حکم اعطای امتیاز انحصاری
حکم انتصاب
حکم انداز
حکم بازداشت
حکم تفتیش خانه
حکم تکفیر
حکم تملک موقت
حکم توقیف
حکم توقیف ملک
حکم توقیف ملک صادر کردن
حکم حضور در دادگاه
حکم دادگاه
حکم دادن
حکم داور
حکم دهنده
حکم رسمی
حکم زدن
حکم شدن
حکم صادر کردن
حکم عزیمت
حکم غیابی
حکم فرما بودن
حکم فرمایی
حکم قاضی
حکم قانونی
حکم قانونی صادر کردن
حکم قطعی دادن
حکم کردن
حکم کردن از پیش
حکم کلی صادر کردن
حکم مجازات تعلیقی
حکم مخالف دادن
حکم موقت دادگاه
حکم هیئت منصفه
حکما
حکمت
حکمت آمیز
حکمت ابیقور
حکمت ارسطو
حکمت افلاطون
حکمت الهی
حکمت رواقیون
حکمت طبیعی
حکمران
حکمران بیدادگر
حکمران مستبد
حکمران مونث
حکمرانی
حکمرانی کردن
حکمروایی
حکمفرما
حکمفرما کردن
حکمی
حکمیت
حکمیت کردن
حکومت
حکومت استبدادی
حکومت اسقفان بر کلیسا
حکومت اشراف
حکومت امپراتور
حکومت ایلخانی
حکومت بد
حکومت پادشاهی
حکومت پلیسی
حکومت پولداران
حکومت جمهوری
حکومت رعب و تهدید
حکومت روحانیون
حکومت سرنیزه
حکومت سه نفری
حکومت شوروی
حکومت فرانکلین روزولت
حکومت قلدری
حکومت کردن
حکومت کننده
حکومت مردم بر مردم
حکومت مشترک
حکومت مشروطه
حکومت مطلق
حکومت مطلقه
حکومت نشین
حکومت نظامی
حکومتی
حکه
حکیم
حکیم الهی
حکیم باشی
حکیم فرموده
حکیمانه
حل
حل المسائل
حل پذیری
حل شدگی
حل شدن
حل شدن دشواری
حل شدن مسئله
حل شدنی
حل شدنی در آب
حل شدنی در آبگونه
حل شده
حل کردن
حل کردن به طور قاطع
حل کردن دشواری
حل کردن مسئله
حل کننده
حل مسئله
حل نشدنی
حل نشدنی بودن
حل نشده
حل و فصل
حل و فصل دوباره
حل و فصل کردن
حل و فصل کننده معضلات
حل و فصل نشده
حل وعقد
حلاج
حلاجی
حلاجی کردن
حلال
حلال آمفوتری
حلال استخراج کننده
حلال اسیدی
حلال امتزاج ناپذیر
حلال بی پروتون
حلال پوشی
حلال پوشی نسبی
حلال پوشیده
حلال دوخصلتی
حلال زادگی
حلال زاده
حلال زاده کردن
حلال غیرآبی
حلال کافت
حلال کردن
حلال گوشت
حلال مسائل
حلال مشکلات
حلال مشکلات اداری
حلال ناقطبی
حلال وار
حلالیت
حلالیت طلبیدن
حلاوت
حلب
حلب پرکن
حلب نفت
حلبی
حلبی ساز
حلبی مانند
حلبی مانندی
حلزون
حلزون بی صدف
حلزون خوراکی
حلزون شناسی
حلزون گوش
حلزونی
حلزونی شکل
حلزونی شکل شدن
حلف حلف خوردن
حلق
حلق بین
حلق شویه
حلق وجلق ودلق
حلقاویز کردن
حلقاویزی
حلقوم
حلقوی
حلقه
حلقه بازی کویت
حلقه بردرزدن
‹
1
2
3
4
5
6
7
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند