جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ف" (صفحه 8)
فلج پاها
فلج تام
فلج ترنجشی
فلج چندگانه
فلج کردن
فلج مغزی
فلج موضعی
فلج ناقص
فلج ناقص عضلات
فلج نصف تن
فلجی
فلدسپات
فلدسپار
فلز
فلز اندود کردن با جریان برق
فلز به صورت صفحه
فلز پوش کردن
فلز خاکی
فلز ریخته گری شده
فلز سفید
فلز شناس
فلز شناسی
فلز کم بها
فلز لعاب دار
فلز مرکب
فلز منقوش
فلزآلات
فلزات نجیب
فلزدار
فلززا
فلزسازی
فلزسان
فلزکار
فلزکاری
فلزگری
فلزمانند
فلزی
فلزیاب
فلس
فلس پوش
فلس دار
فلس فلس
فلس گیری کردن
فلس مانند
فلسچه
فلسطین
فلسطینی
فلسفه
فلسفه اخلاقی
فلسفه اصالت فرد
فلسفه اصالت ماده
فلسفه باف
فلسفه بافی کردن
فلسفه پردازی کردن
فلسفه پیش گزینی
فلسفه جبری
فلسفه سری و رمزی
فلسفه سوفسطایی
فلسفه کلبی
فلسفه کلبیون
فلسفه گمانه ای
فلسفه گمانی
فلسفه مدرسی
فلسفی
فلسی
فلش راهنما
فلفل
فلفل بری
فلفل پاش
فلفل پاشیدن به
فلفل دلمه ای
فلفل زدن به
فلفل زردچوبه
فلفل زنگ سان
فلفل ساب
فلفل سبز
فلفل سفید
فلفل سیاه
فلفل شیرین
فلفل فرنگی
فلفل فرنگی شیرین
فلفل قرمز
فلفل قرمز شیرین
فلفل کوب
فلفل مانند
فلفل مون
فلفل نمکی
فلفل هالپانو
فلفل هندی
فلفلدان
فلفلی
فلق
فلک
فلک الافلاک
فلک زدگی
فلک زده
فلک کردن
فلکه
فلکه آب آتش نشانی
فلکه تسمه
فلکی
فلنگ را بستن
فلنگ رابستن
فلوات
فلوبر
فلوت
فلوت آوا
فلوت زدن
فلوت زن
فلوت نواز
فلوت هشت سوراخه
فلوتی
فلور
فلور دو لی
فلورانس
فلورسان شدن
فلورسانت
فلورسانس
فلورسکپ
فلوروکربن
فلوریت
فلورید
فلورید افزائی
فلورید زدن به آب آشامیدنی
فلوریدا
فلورین
فلوس
فلوکس
فله
فلیت
فم
فم الحوت
فم قصبه الریه
فم معده
فمینیسم
فن
فن آور
فن آوری
فن انتقاد
فن بیان
فن تیراندازی با شمخال
فن چاپ
فن زیباسازی پوست و گیسو
فن سالار
فن سالاری
فن شناختی
فن شناس
فن شناسانه
فن شناسی
فن فن
فن مداری
فن معماری
فن نمایش
فنا
فنا شدن
فنا شده
فناپذیر
فناپذیری
فناتیک
فناستین
فناکردن
فناناپذیر
فناناپذیر کردن
فناورانه
فنتیل سوزنی
فنج
فنجان
فنجان بازی
فنجان بزرگ
فنجان چای
فنجان شیرخوری
فنجان قوه
فنجان کوچک
فنجانی
فند
فندآمیز
فندق
فندق شکن
فندقک
فندقه
فندقی در رنگ
فندک
فندگری
فندول
فنر
فنر اصلی
فنر بندی
فنر جنبش آور
فنر رقاصک ساعت
فنردار
فنردار و تشکی کردن مبل
فنری
فنگ
فنگر
فنل
فنل تالین
فنل فتالین
فنلاند
فنلاندی
فنوباربیتال
فنور
فنوری
فنوری پرس
فنون
فنون آزاد
فنی
فنیقی
فنیگ
فوائد عامه
فواحش
فواد
فواره
فواره آب خوری
فواره آب سرد برای نوشیدن
فواره افشان
فواره زدن
فواره زنی
فواره طهارت
فواره گردان
فواصل
فواق سکسکه
فواکه
فواید
فوئاد
فوب
فوت
فوت ـ پوند
فوت بودن
فوت دارای دو هجای بلند در شعر انگلیسی
فوت شدن
فوت فوتک
فوت کاسه گری
فوت کردن
فوت و فن
فوت و فن دادن پیشنهاد و دریافت کمک مالی
فوت و فن کاسبی
فوت وفن
فوت وقت
فوتبال
فوتبال امریکایی
فوتبالیست
فوتسال
فوتوریسم
فوتوسل
فوتون
فوتوی
فوتی
فوج
فوج زنبور
فوج فوج شدن
فوج وار حرکت کردن زنبوران
فورا
فورا پس از آن
فوران
فوران آتشفشان
فوران از شیر
فوران از لوله
فوران کردن
فوران کردنی
فوران گر
فورانی
فورس ماژور
فورسپس
فورسیته
فورک لیفت
فورمالیته
فورمیکا
فوروارد
فورهند
فوری
فوری تلقی کردن
فوری رساندن
فوری و فوتی
فوریت
فوریت اول
فوریه
فوفل
فوفه
فوق
فوق التصور
فوق الجلد
فوق الذکر
فوق الطاقه
فوق العاده
فوق المعده
فوق انسانی
فوق برنامه
فوق دیپلم
فوق طبیعی
فوق لیسانس
فوق هادی بودن
فوقا
فوقانی
فوقانی بالایی
فوقانی ترین
فوکس تروت
فوکس تروت رقصیدن
فوگ
فول
فول بک
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی