جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ل" (صفحه 2)
لانه کردن در
لانه کفتر
لانه گرایی
لانه گزیدن
لانه مرغ
لانه میکروب
لانه یاب
لانیدن
لاو
لاوالیه
لاورقی
لاوصول
لاوک
لاوک خاک شویی
لاوه
لاوی
لاوی وشرکائ
لاهوت
لاهوت گرائی
لاهوت نظری
لاهوتی
لاهوتی بودن
لاهور
لاهه
لای
لای چیزی گذاری
لای گرفته
لای مانند
لایت موتیف
لایتجزا
لایتجزی
لایتغیر
لایتناهی
لایچه
لایحه
لایحه قانونی
لایدرک
لایروب
لایروبی کردن
لایزال
لایشعر
لایعقل
لایعقل کردن
لایق
لایق آن نیست
لایق دانستن
لایق لعن و طعن
لایقرا
لایک
لایموت
لاین
لاینحل
لاینفک
لاینقطع
لایو برر
لایه
لایه آب
لایه آبزا
لایه آذینی
لایه ابریشمین
لایه ازن
لایه ای چوب زا
لایه باند
لایه برونی
لایه برونی پوست
لایه بستن
لایه بندی
لایه پاد آب درخانه های چوبی
لایه پارچه
لایه پنبه
لایه جدید افزودن
لایه چربی
لایه چوب
لایه حفاظی
لایه خامه
لایه در سنگ های معدنی
لایه رس
لایه رنگ
لایه روی آبگونه ها
لایه روی برف
لایه رویی
لایه زا
لایه زیرین
لایه شعله
لایه گذار
لایه گذاری کردن
لایه گذاشتن
لایه گرمساز
لایه لایه
لایه لایه بریدن بدن و گوشت پخته
لایه لایه شدن
لایه لایه کردن
لایه لایه کننده
لایه مانند
لایه نارسانا سازی
لایه نازک
لایه نازک دود
لایه نازک گوشت خوک
لایه نازک مه
لایه نی
لایه هوا
لایه یخ
لایهی پلاستیکی نازک
لایی
لایی دار کردن
لایی گذاری کردن
لاییدن
لاییدن از شدت خشم
لاییدن از شدت درد
لئوناردو داوینچی
لئیم
لب
لب آب
لب بالکن
لب بام
لب برگردان
لب بریده
لب بستن
لب به پهلو
لب به لب
لب به لب کردن
لب به لبگی
لب پر زدن
لب پریدگی چینی و شیشه
لب پریده
لب پریده شدن
لب پریده کردن
لب پنجره
لب تر کردن
لب ترش
لب ترکردن
لب تلخ
لب چرب کن
لب چره ها
لب چش
لب چش کردن
لب حیوان
لب خوان
لب خوانی
لب خوانی کردن
لب دار
لب دریا
لب دیس
لب زخم
لب زدن
لب زننده
لب زیرین
لب سان
لب شتری
لب شکری
لب طلایی
لب فرو بسته
لب فنجان
لب کلام
لب لچ
لب لعل
لب مانند
لب مزه
لب مطلب
لب و لوچه
لب ورچیدن
لب ورچیدن به نشان خشم
لب ورچیدن به نشان ناخشنودی
لب همگامی کردن
لباب
لباده
لباس
لباس بادگیر
لباس بدن چسب
لباس برازنده
لباس بلند و گشاد
لباس پلو خوری
لباس پلوخوری
لباس پوشاک
لباس پوشاندن
لباس پوشیدن
لباس پوشیدن باوسواس
لباس تجملی
لباس تمام رسمی
لباس جنس مخالف را پوشیدن
لباس چرم آهو
لباس چسبان
لباس حمام
لباس خاص
لباس خانه
لباس خانه و استراحت
لباس خدمت
لباس خواب
لباس خواب زنانه
لباس خواب مردانه
لباس خودمانی
لباس دخترانه
لباس درآوردن
لباس دست دوم
لباس دوزی
لباس راحت
لباس رسمی
لباس رسمی با مخلفات آن
لباس رسمی پوشیدن
لباس رسمی قضات
لباس رو
لباس رویی
لباس زمستانی
لباس زنانه
لباس زیر
لباس سلام
لباس سیاه
لباس شب
لباس شخصی
لباس شنا
لباس شنای دو تکه زنانه
لباس شوی
لباس طراحان پیشگام
لباس عالی
لباس عزا
لباس عزاپوشیدن
لباس غواصی
لباس غیرنظامی
لباس فارغ التحصیلی
لباس فرم
لباس فروش
لباس فضانوردی
لباس فضایی
لباس قرمز روشن
لباس کار
لباس کهنه ی بزرگترها
لباس مبدل
لباس متحدالشکل
لباس مردانه
لباس ملوانی
لباس مندرس
لباس نظامی
لباس ورزش
لباس ویژه حرفه بخصوصی
لباس های رفویی
لباس های شستنی
لباس یک تکه
لباسی
لباشه
لبالب
لبالب کردن
لبان
لبان جاوی
لبان شامی
لباویز
لبچه
لبچه ای
لبخند
لبخند احمقانه زدن
لبخند با نیش باز
لبخند داشتن
لبخند زدن
لبخند ساختگی
لبخند گشاده زدن به طور دندان نما
لبخند لوس
لبخند مصنوعی زدن
لبخندزنان
لبریز
لبریز بودن
لبریز شدن
لبریز کردن
لبریزگاه
لبریزی
لبش راتوگذاشتن
لبک
لبکی
لبگیر
لبلاب
لبنان
لبنانی
لبنگ
لبنیات
لبنیات سازی
لبنیات فروش
لبنیات فروشی
لبو
لبه
لبه اسکله
لبه بام
لبه بر لبه
لبه بر لبه بودن
لبه بر لبه شدن
لبه بران
لبه برگشته
لبه پارچه ای زیپ
لبه پخ
لبه پوش
لبه پهن
لبه پیشین
لبه تایر
لبه تحتانی دیوار
لبه تراشیده شده جواهر
لبه تیز
لبه تیز پروانه هواپیما
لبه جاده
لبه جلو آمده بالکن
لبه جلوآمده هر چیز
لبه جوی در خیابان
لبه چاقو
لبه چاقو و ابزار برنده
‹
1
2
3
4
5
6
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند