امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Acting

ˈæktɪŋ ˈæktɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    acted
  • شکل سوم:

    acted
  • سوم‌شخص مفرد:

    acts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
ایفای نمایش، جدی، فعال، کاری، کفالت‌کننده، کفیل،متصدی، عامل، بازیگری، جدیت، فعالیت، کنشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the acting version of the story
- متن نمایشنامه‌ای داستان
- the acting president of the society
- رئیس موقت انجمن، کفیل ریاست انجمن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد acting

  1. adjective substituting in a role
    Synonyms: ad interim, adjutant, alternate, assistant, delegated, deputy, interim, pro tem, pro tempore, provisional, surrogate, temporary
    Antonyms: permanent
  2. noun entertaining, performing
    Synonyms: assuming, characterization, depiction, dramatics, dramatizing, enacting, enactment, feigning, hamming, histrionics, imitating, imitation, impersonation, improvisation, mime, mimicry, pantomime, performance, play acting, playing, portrayal, portraying, posing, posturing, pretending, pretense, putting, rendition, seeming, showing off, simulating, stagecraft, stooging, theatre, theatricals

لغات هم‌خانواده acting

ارجاع به لغت acting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/acting

لغات نزدیک acting

پیشنهاد بهبود معانی