امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Carefully

    ˈkerfli ˈkeəfli
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more carefully

    • صفت عالی:

      most carefully

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adverb A2
    بادقت، به‌دقت، با‌احتیاط، محتاطانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The surgeon carefully operated on the patient.
    - جراح به‌دقت بیمار را عمل کرد.
    - The detective carefully examined the crime scene for any clues.
    - کارآگاه بادقت صحنه‌ی جرم را برای یافتن هرگونه سرنخ بررسی کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد carefully

    1. adverb cautiously; painstakingly
      Synonyms: anxiously, attentively, circumspectly, concernedly, conscientiously, correctly, deliberately, delicately, dependably, discreetly, exactly, faithfully, fastidiously, fully, gingerly, guardedly, heedfully, honorably, in detail, laboriously, meticulously, particularly, precisely, providently, prudently, punctiliously, regardfully, reliably, rigorously, scrupulously, solicitously, thoroughly, thoughtfully, trustily, uprightly, vigilantly, warily, watchfully, with forethought, with reservations
      Antonyms: carelessly, incautiously, thoughtlessly, uncarefully

    لغات هم‌خانواده carefully

    ارجاع به لغت carefully

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «carefully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carefully

    لغات نزدیک carefully

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند