امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Classical

ˈklæsɪkl ˈklæsɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more classical
  • صفت عالی:

    most classical

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
رده‌ای، کلاسیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I love classical music.
- من عاشق موسیقی کلاسیک‌ام.
- This play is from the classical period.
- این نمایش‌نامه مربوط به دوره‌ی کلاسیک است.
- classical economics
- اقتصاد کلاسیک (سنتی و متعارفی)
- He is a specialist in classical Arabic.
- او متخصص عربی کهن (عربی صدر اسلام) است.
adjective
وابسته به ادبیات باستانی (یونان وروم)، پیرو سبک‌های باستانی
- a classical scholar
- دانشمند هنر و ادبیات یونان و روم باستان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد classical

  1. adjective concerning ancient culture
    Synonyms: academic, Attic, Augustan, belletristic, bookish, canonic, canonical, classic, classicistic, Doric, Grecian, Greek, Hellenic, Homeric, humanistic, Ionic, Latin, Roman, scholastic, Virgilian
  2. adjective simple, chaste
    Synonyms: classic, elegant, harmonious, pure, refined, restrained, symmetrical, understated, well-proportioned
    Antonyms: complicated, modern, unclassical
  3. adjective best, model
    Synonyms: archetypal, capital, champion, consummate, definitive, distinguished, esthetic, excellent, exemplary, famous, fine, finest, first-rate, flawless, ideal, master, masterly, paradigmatic, paramount, perfect, prime, quintessential, ranking, standard, superior, top, top-notch, vintage, well-known
    Antonyms: inferior, worst

ارجاع به لغت classical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «classical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/classical

لغات نزدیک classical

پیشنهاد بهبود معانی