معنی classicism به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈklæsɪsɪzm ˈklæsɪsɪzm

توضیحات

همچنین می‌توان از classicalism به‌ جای classicism استفاده کرد.

معنی

noun

سبک باستانی (در ادبیات و هنر)، پیروی از سبک‌های یونان وروم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد classicism

noun simple style; regularity, restraint

Synonyms: aesthetic principle, Atticism, balance, Ciceronianism, clarity, class, classicalism, conventional formality, dignity, elegance, excellence, finish, formality, formal style, grandeur, grand style, Hellenism, high art, lucidity, majesty, neoclassicism, nobility, objectivity, polish, proportion, propriety, pure taste, purity, rationalism, refinement, rhythm, severity, simplicity, sobriety, sublimity, symmetry

ارجاع به لغت classicism

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «classicism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/classicism

لغات نزدیک classicism

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی