امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Confident

ˈkɑːnfədnt ˈkɒnfɪdnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more confident
  • صفت عالی:

    most confident

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
مطمئن، بااعتمادبه‌نفس، دلگرم، بی‌پروا، قاطع، خاطرجمع، بی‌باک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I am confident that we will triumph.
- مطمئن هستم که پیروز خواهیم شد.
- He spoke to his commander in a confident manner.
- او با لحنی بی‌پروا با فرمانده خود صحبت کرد.
- The athlete felt confident in his ability to win the race.
- ورزشکار به توانایی‌اش برای پیروزی در مسابقه مطمئن بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confident

  1. adjective certain, assured
    Synonyms: bet on, bold, brave, cocksure, convinced, counting on, courageous, dauntless, depending on, expectant, expecting, fearless, having faith in, high, hopeful, intrepid, positive, presuming, presumptuous, puffed up, pushy, racked, sanguine, satisfied, secure, self-assured, self-reliant, self-sufficient, sure, trusting, unafraid, undaunted, upbeat, uppity, valiant
    Antonyms: uncertain, unsure

لغات هم‌خانواده confident

ارجاع به لغت confident

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confident» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confident

لغات نزدیک confident

پیشنهاد بهبود معانی