امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Connate

ˈkɑːneɪt ˈkɒneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
ذاتی، درون‌زاد، دارای وجود یا همزیستی از بدو تولد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد connate

  1. adjective Connected by or as if by kinship or common origin
    Synonyms: cognate, agnate, akin, allied, connatural, consanguine, consanguineous, kindred, related
  2. adjective Of similar parts or organs; closely joined or united
    Antonyms: adnate

ارجاع به لغت connate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «connate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/connate

لغات نزدیک connate

پیشنهاد بهبود معانی