امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Constancy

ˈkɑːnstnsi ˈkɒnstənsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    constancies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
پایداری، ثبات، پابرجایی، بلاتغییر بودن، تداوم، ثبات قدم، اراده، استواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the constancy of traditions
- تداوم سنت‌ها
- his constancy of will
- استواری اراده‌ی او
noun
وفا، وفاداری، پایمردی
- the constancy of friends
- وفای دوستان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constancy

  1. noun fixedness
    Synonyms: abidingness, adherence, allegiance, ardor, attachment, certainty, decision, dependability, determination, devotedness, devotion, doggedness, eagerness, earnestness, endurance, faith, fealty, fidelity, firmness, honesty, honor, integrity, love, loyalty, permanence, perseverance, principle, regularity, resolution, stability, staunchness, steadfastness, steadiness, surety, tenacity, trustiness, trustworthiness, truthfulness, unchangeableness, unfailingness, uniformity, zeal
    Antonyms: change, changeableness, fluctuation, inconstancy, instability, irregularity, unsteadiness

لغات هم‌خانواده constancy

ارجاع به لغت constancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constancy

لغات نزدیک constancy

پیشنهاد بهبود معانی