امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Counterpart

ˈkaʊnt̬ərpɑːrt ˈkaʊntəpɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    counterparts

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C1
نقطه‌مقابل، قرین، همکار، رونوشت، همتا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the Minister of Economy and his French counterpart
- وزیر اقتصاد و همتای فرانسوی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد counterpart

  1. noun match; identical part or thing
    Synonyms: analogue, carbon copy, complement, copy, correlate, correlative, correspondent, dead ringer, ditto, doppelganger, duplicate, equal, equivalent, fellow, like, look alike, mate, obverse, opposite, opposite number, peas in a pod, pendant, ringer, spit and image, spitting image, supplement, tally, twin, two of a kind
    Antonyms: opposite

لغات هم‌خانواده counterpart

ارجاع به لغت counterpart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «counterpart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/counterpart

لغات نزدیک counterpart

پیشنهاد بهبود معانی