امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Delegate

ˈdeləɡət ˈdeləɡət ˈdeləɡət ˈdeləɡət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    delegated
  • شکل سوم:

    delegated
  • سوم‌شخص مفرد:

    delegates
  • وجه وصفی حال:

    delegating
  • شکل جمع:

    delegates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نماینده، فرستاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
verb - transitive countable
(شخص) به نمایندگی فرستادن، نماینده کردن، نمایندگی دادن به، مأمور کردن
countable
(قدرت، وظایف) تفویض کردن، سپردن، محول کردن، واگذار کردن
- one of the delegates to the ninth world conference on health
- یکی از نمایندگان نهمین همایش بهداشت جهانی
- The union will delegate three people to the annual congress.
- اتحادیه سه نفر را برای شرکت در کنگره‌ی سالیانه به نمایندگی گسیل خواهد داشت.
- He delegated his authority to his assistant.
- او اختیارات خود را به معاونش تفویض کرد.
- He is delegated to hire or fire whomever he wishes.
- او اختیار دارد هرکس را بخواهد استخدام یا اخراج کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد delegate

  1. noun representative, often governmental
    Synonyms: agent, alternate, ambassador, appointee, catchpole, commissioner, consul, deputy, emissary, envoy, factor, front, legate, member, member of congress, minister, mouthpiece, nominee, people’s choice, pinch hitter, plenipotentiary, proxy, regent, rep, replacement, senator, spokesperson, stand-in, substitute, surrogate, vicar, viceroy
  2. verb give authority; empower
    Synonyms: accredit, appoint, assign, authorize, cast, charge, choose, commission, constitute, depute, deputize, designate, elect, give nod, invest, license, mandate, name, nominate, ordain, place trust in, select, swear in, warrant
    Antonyms: keep
  3. verb assign responsibility
    Synonyms: authorize, consign, devolve, entrust, give, hand over, hold responsible for, parcel out, pass on, relegate, send on errand, send on mission, shunt, transfer
    Antonyms: keep

ارجاع به لغت delegate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «delegate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/delegate

لغات نزدیک delegate

پیشنهاد بهبود معانی