امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Distraught

    dɪˈstrɑːt dɪˈstrɔːt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more distraught

    • صفت عالی:

      most distraught

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    شوریده، ناراحت، پریشان، پریشان‌حواس، آشفته، سراسیمه، شوریده‌حال

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - She was distraught with grief for her dead husband.
    - سوگ شوهر مرحومش او را کاملاً شوریده‌حال کرده بود.
    - She was distraught when she found out her dog had run away.
    - وقتی فهمید که سگش فرار کرده، آشفته شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد distraught

    1. adjective very upset, worked-up
      Synonyms:
      worried bothered troubled agitated distressed flustered frantic harassed perturbed rattled wild anxious confused distracted mad overwrought shook up thrown tormented addled beside oneself concerned crazed crazy discomposed distrait hysterical in a panic like a chicken with its head cut off muddled nonplussed nuts out of one’s mind raving unglued unscrewed unzipped
      Antonyms:
      happy calm untroubled pleased gladdened

    ارجاع به لغت distraught

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «distraught» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distraught

    لغات نزدیک distraught

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو