امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Distressed

dɪˈstrest dɪˈstrest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    distresses
  • وجه وصفی حال:

    distressing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
پریشان، غم‌دیده ،مصیبت‌زده، مضطر، گرفتار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a distressed walnut table
- میز چوب گردوی کهنه‌نما
- a distressed area of the city
- بخش فقرزده‌ی شهر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distressed

  1. adjective upset
    Synonyms: afflicted, agitated, all torn up, antsy, anxious, basket case, bothered, bugged, bummed out, bundle of nerves, concerned, cut up, discombobulated, disconsolate, distracted, distrait, distraught, dragged, exercised, fidgety, harassed, hyper, in a stew, in a tizzy, inconsolable, jittery, jumpy, miffed, peeved, perturbed, ripped, saddened, shaky, shook, shook up, shot down, spooked, strung out, tormented, troubled, unconsolable, unglued, up the wall, uptight, wired, worried, wrecked, wretched
    Antonyms: calm, collected, comforted, glad, happy, joyful

ارجاع به لغت distressed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distressed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distressed

لغات نزدیک distressed

پیشنهاد بهبود معانی