ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Domiciliation

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    مسکن‌گزینی، مأواگیری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد domiciliation

  1. noun Temporary living quarters
    Synonyms: diggings, digs, lodgings, pad

ارجاع به لغت domiciliation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «domiciliation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/domiciliation

لغات نزدیک domiciliation

پیشنهاد بهبود معانی