امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ensanguine

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
خونی کردن، خونین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ensanguine

  1. verb To cover with blood
    Synonyms: bloodstain, bloody, imbrue

ارجاع به لغت ensanguine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ensanguine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ensanguine

لغات نزدیک ensanguine

پیشنهاد بهبود معانی