امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ensconce

ɪnˈskɑːns ɪnˈskɒns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ensconced
  • شکل سوم:

    ensconced
  • سوم‌شخص مفرد:

    ensconces
  • وجه وصفی حال:

    ensconcing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
سنگربندی، پوشاندن، پناه دادن، پنهان شدن، خود را در جان‌پناه جا دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Asgar ensconced himself on a sofa.
- اصغر روی کاناپه آرام گرفت.
- Customs that ensconce themselves in the life of a people.
- سنت‌هایی که در زندگی مردم جای‌گیر می‌شوند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ensconce

  1. verb hide; tuck away
    Synonyms: bury, cache, conceal, cover, curl up, ditch, establish, fix, install, locate, nestle, place, plant, protect, screen, seat, secrete, set, settle, shelter, shield, situate, snuggle up, stash, station
    Antonyms: reveal, take out, uncover, unveil

ارجاع به لغت ensconce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ensconce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ensconce

لغات نزدیک ensconce

پیشنهاد بهبود معانی