امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expansion

ɪkˈspænʃn ɪkˈspænʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    expansions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
توسعه، بسط، انبساط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the expansion of the wing of a bird
- گسترش بال پرنده
- the expansion of the country's exports
- توسعه‌ی صادرات کشور
- the expansion of a number
- بسط یک عدد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expansion

  1. noun growth
    Synonyms: amplification, augmentation, breadth, development, diffusion, dilation, distance, distension, enlargement, evolution, expanse, extension, increase, inflation, magnification, maturation, multiplication, opening out, space, spread, stretch, swelling, unfolding, unfurling
    Antonyms: lessening, shrinkage, stagnation

لغات هم‌خانواده expansion

ارجاع به لغت expansion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expansion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expansion

لغات نزدیک expansion

پیشنهاد بهبود معانی