امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expend

ɪkˈspend ɪkˈspend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    expended
  • شکل سوم:

    expended
  • سوم‌شخص مفرد:

    expends
  • وجه وصفی حال:

    expending

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
خرج کردن، صرف کردن، مصرف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The social services upon which public revenue is expended.
- درآمدهای عمومی که خرج خدمات اجتماعی می‌شود.
- The time and energy I have expended in writing this book.
- زمان و نیرویی که صرف نگارش این کتاب کرده‌ام.
- The government expends a lot of money for road construction.
- دولت پول زیادی صرف راه‌سازی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expend

  1. verb exhaust; spend
    Synonyms: ante up, blow, consume, disburse, dish out, dispense, dissipate, distribute, employ, finish, foot the bill, fork out, give, go through, lay out, outlay, pay, pay out, put out, shell out, splurge, spring for, throw money at, use up, wash up
    Antonyms: hold, keep, save

لغات هم‌خانواده expend

ارجاع به لغت expend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expend

لغات نزدیک expend

پیشنهاد بهبود معانی