امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Explorer

ɪkˈsplɔːrər ɪkˈsplɔːrə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    explorers

معنی و نمونه‌جمله

noun countable
گردشگر، جست‌وجوگر، کشف‌کننده
- Christopher Colombus was a great explorer.
- کریستف کلمب جهان‌پژوه بزرگی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد explorer

  1. noun trailblazer
    Synonyms: adventurer, experimenter, inquisitive person, pathfinder, pilgrim, pioneer, searcher, seeker, traveler

لغات هم‌خانواده explorer

ارجاع به لغت explorer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «explorer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/explorer

لغات نزدیک explorer

پیشنهاد بهبود معانی