امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fledgling

ˈfledʒlɪŋ ˈfledʒlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
جوجه تازه پر‌وبال درآورده، نوچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a fledgling actor
- بازیگر تازه‌کار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fledgling

  1. noun beginner in activity
    Synonyms: apprentice, chick, colt, greenhorn, learner, neophyte, nestling, newcomer, novice, rookie, tenderfoot, trainee, tyro
    Antonyms: expert, professional

ارجاع به لغت fledgling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fledgling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fledgling

لغات نزدیک fledgling

پیشنهاد بهبود معانی