امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Glance

    ɡlæns ɡlɑːns
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      glanced

    • شکل سوم:

      glanced

    • سوم‌شخص مفرد:

      glances

    • وجه وصفی حال:

      glancing

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    verb - intransitive B1
    برانداز کردن، نگاه مختصر کردن، نظر اجمالی کردن، به یک نظر دیدن link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - He glanced at the letter and put it in his pocket.
    - نظری به نامه افکند و آن را در جیب گذاشت.
    - glanced at his watch
    - نگاهی به ساعتش انداخت
    noun countable
    برانداز، نگاه، نگاه مختصر، نظر اجمالی، مرور
    - I guessed his intention at a glance.
    - با یک نظر منظور او را حدس زدم.
    - at one glance
    - در یک چشم به‌هم زدن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد glance

    1. noun brief look
      Synonyms:
      look sight view eye glimpse flash peek peep quick look gander fleeting look look-see lamp eyeball squint slant swivel
      Antonyms:
      stare
    1. noun reflection of light
      Synonyms:
      gleam glimmer sparkle glint flash shimmer glisten twinkle coruscation
    1. verb look at briefly
      Synonyms:
      see view scan check out glimpse peek browse skim through flip through thumb through leaf through run through run over dip into take in peep gaze flash take a gander get a load of peer riffle through
      Antonyms:
      stare
    1. verb reflect light
      Synonyms:
      shine gleam glitter sparkle glisten shimmer glint flash glimmer twinkle coruscate
    1. verb ricochet, hit off of something
      Synonyms:
      bounce strike touch contact rebound glance graze brush scrape kiss skim skip carom slide dart shave sideswipe careen slant

    ارجاع به لغت glance

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «glance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glance

    لغات نزدیک glance

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی