امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Glancing

ˈɡlænsɪŋ ˈɡlɑːnsɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    glanced
  • شکل سوم:

    glanced
  • سوم‌شخص مفرد:

    glances

معنی و نمونه‌جمله

adverb
اجمالی، زود‌گذر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a glancing sword-blow to his shoulder
- ضربه‌ی شمشیر که به شانه‌اش خورد و منحرف شد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glancing

  1. verb Ricochet
    Synonyms: skipping, skimming, sliding, bouncing, darting, touching, grazing, ricochetting, brushing, careening, rebounding
    Antonyms: sticking
  2. verb To emit light suddenly in rays or sparks
    Synonyms: glittering, winking, ricochetting, twinkling, sparkling, hinting, spangling, gleaming, shimmering, scintillating, glistering, glimpsing, glistening, glinting, glimmering, flashing, beaming, coruscating
  3. verb Throw a glance at; take a brief look at
    Synonyms: seeing, peeping, peeking, glinting, glimpsing
    Antonyms: staring, gazing, studying
  4. verb To strike (a surface) at an angle; graze:
    Synonyms: brushing

ارجاع به لغت glancing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glancing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glancing

لغات نزدیک glancing

پیشنهاد بهبود معانی