امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grind

ɡraɪnd ɡraɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ground
  • شکل سوم:

    ground
  • سوم‌شخص مفرد:

    grinds
  • وجه وصفی حال:

    grinding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb C1
کوبیدن، عمل خرد کردن یا آسیاب کردن، سایش، کار یکنواخت، آسیاب کردن، خرد کردن، تیز کردن، ساییدن، اذیت کردن، آسیاب شدن، سخت کار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to grind coffee
- قهوه را آسیاب کردن
- to grind a coffee mill
- قهوه را در دستگاه قهوه‌خرد‌کنی آسیاب کردن
- fresh ground-coffee
- قهوه‌ی تازه‌ی خرد (آرد) شده
- a people ground by tyranny
- مردمی که زیر بار ستم خرد شده بودند
- to grind a knife
- چاقو را تیز کردن
- Mehri grinds her teeth in her sleep.
- مهری در خواب دندان قروچه می‌کند.
- to grind for an examination
- برای امتحان مثل خر درس خواندن
- the daily grind of earning a living
- مشقت روزانه‌ی امرار معاش
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grind

  1. noun tedious job
    Synonyms: chore, drudgery, groove, grubwork, hard work, labor, moil, pace, rote, routine, rut, sweat, task, toil, travail, treadmill
  2. verb crush, pulverize
    Synonyms: abrade, atomize, attenuate, beat, bray, chop up, comminute, crumble, crumple, disintegrate, file, granulate, grate, kibble, levigate, mill, pestle, pound, powder, pulverize, rasp, reduce, roll out, scrape, shiver, triturate
  3. verb sharpen
    Synonyms: abrade, file, give an edge to, gnash, grate, grit, polish, rub, sand, scrape, smooth, whet
  4. verb oppress
    Synonyms: afflict, annoy, harass, hold down, hound, persecute, plague, trouble, tyrannize, vex
    Antonyms: free, liberate

Phrasal verbs

  • to grind out

    با زحمت مداوم تولید کردن یا ارائه دادن، مثل خر کار کردن

ارجاع به لغت grind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grind

لغات نزدیک grind

پیشنهاد بهبود معانی