امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hammer Into

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
چیزی را توی کله کسی فروکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She hammered it into me that I could succeed.
- توی کله‌ام فروکرد که من می‌توانم موفق شوم.
- I always had it hammered into me that I mustn't lie.
- توی کله‌ام فروکردند که نباید دروغ بگویم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hammer into

  1. verb work hard at
    Synonyms: continue, drive home, drub into, drudge, drum into, endeavor, grind, grind into, impress upon, instruct, keep on, peg away, persevere, persist, plug away, pound away, repeat, stick to, try hard, try repeatedly, work

ارجاع به لغت hammer into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hammer into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hammer-into

لغات نزدیک hammer into

پیشنهاد بهبود معانی