امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hammered

ˈhæmərd ˈhæməd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    hammers
  • وجه وصفی حال:

    hammering
  • صفت تفضیلی:

    more hammered
  • صفت عالی:

    most hammered

معنی

adjective
(درمورد اشیای فلزی) چکش کاری‌شده، چکشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hammered

  1. verb To hit heavily and repeatedly with violent blows
    Synonyms: threshed, pounded, clobbered, lambasted, thrashed, smashed, pummelled, drubbed, buffeted, belabored, beaten, battered, basted, assaulted, assailed
  2. verb Create by hammering
    Synonyms: pounded, struck, hit, forged, banged, driven, walloped, tacked, sledged, beaten, shaped, reiterated, rammed, punched, pummelled, nailed, mauled, whacked, defeated, clobbered, beetled, battered
  3. verb To hit, especially repeatedly, with a hammer; pound.
    Synonyms: beat, beaten

ارجاع به لغت hammered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hammered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hammered

لغات نزدیک hammered

پیشنهاد بهبود معانی