امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ill-tempered

ˌɪlˈtempərd ˈɪlˈtempəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بدخلق، بدخو، بداخلاق، ترش‌رو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The ill-tempered boss constantly berated and belittled his employees.
- رئیس بدخلق مدام کارمندانش را سرزنش و تحقیر می‌کرد.
- My ill-tempered neighbor always shouts at his family.
- همسایه‌ی بدخوی من همیشه سر خانواده‌اش داد می‌زند.
- the ill-tempered customer
- مشتری بداخلاق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ill-tempered

  1. adjective irritable
    Synonyms: annoyed, bad-tempered, bearish, cantankerous, choleric, crabby, cross, crotchety, grouchy, grumpy, irascible, moody, nasty, quick-tempered, sharp, snappy, sour, spiteful, surly, testy, touchy, vicious

ارجاع به لغت ill-tempered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ill-tempered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ill-tempered

لغات نزدیک ill-tempered

پیشنهاد بهبود معانی