امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impassive

ɪmˈpæsɪv ɪmˈpæsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
تألم‌ناپذیر، بی‌حس، پوست‌کلفت، بی‌عاطفه، خونسرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His impassive face did not betray his anguish.
- چهره‌ی آرام او درد و حرمان او را بروز نمی‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impassive

  1. adjective aloof, cool
    Synonyms: apathetic, callous, cold, cold-blooded, collected, composed, dispassionate, dry, emotionless, hardened, heartless, imperturbable, indifferent, indurated, inexcitable, inexpressive, inscrutable, insensible, insusceptible, matter-of-fact, nonchalant, passionless, phlegmatic, placid, poker-faced, reserved, reticent, sedate, self-contained, serene, spiritless, stoic, stoical, stolid, taciturn, unconcerned, unemotional, unexcitable, unfeeling, unflappable, unimpressible, unmoved, unruffled, wooden
    Antonyms: emotional, feeling, passionate, responsive, sensitive, susceptible, warm

ارجاع به لغت impassive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impassive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impassive

لغات نزدیک impassive

پیشنهاد بهبود معانی