امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impoverished

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    impoverishes
  • وجه وصفی حال:

    impoverishing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
فقیر‌، فقرزده، بی‌نوا، فلک‌زده، بی‌بضاعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an impoverished family
- خانواده‌ای فقیر
- families impoverished by debt
- خانواده‌هایی که بدهی فقرزده‌شان کرده
adjective
بی‌مایه، بی‌خاصیت، بی‌حاصل
- impoverished soils
- خاک بی‌حاصل
- an impoverished attempt at humor
- تلاش بی‌حاصل برای خنداندن دیگران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impoverished

  1. adjective poor, exhausted
    Synonyms: bankrupt, barren, beggared, broke, clean, depleted, destitute, distressed, drained, empty, flat, flat broke, have-not, hurting, impecunious, indigent, insolvent, necessitous, needy, penurious, played out, poverty-stricken, reduced, ruined, spent, sterile, strapped
    Antonyms: enriched, full, plentiful, rich

ارجاع به لغت impoverished

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impoverished» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impoverished

لغات نزدیک impoverished

پیشنهاد بهبود معانی