امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inexpensive

ˌɪnɪkˈspensɪv ˌɪnɪkˈspensɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
ارزان، کم‌خرج، معقول، صرفه‌جو، ساده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- an inexpensive trip
- مسافرت کم‌هزینه
- an inexpensive carpet
- فرش کم‌بها
- an inexpensive meal
- خوراک ارزان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inexpensive

  1. adjective not high priced
    Synonyms: bargain, budget, buy, cheap, cost next to nothing, cut-rate, dime a dozen, dirt-cheap, economical, for a song, half-price, low, low-cost, low-priced, marked down, modest, nominal, popular, popularly priced, real buy, real steal, reasonable, reduced, steal, thrifty
    Antonyms: costly, dear, expensive, high-cost, high-priced

ارجاع به لغت inexpensive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inexpensive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inexpensive

لغات نزدیک inexpensive

پیشنهاد بهبود معانی