امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Local

ˈloʊkl ˈləʊkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    locals
  • صفت تفضیلی:

    more local
  • صفت عالی:

    most local

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
محلی، موضعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He's well-known in the local community.
- او در جامعه‌ی محلی خوشنام است.
- the local government
- دولت محلی
- a local custom
- رسم محلی
- local outlook
- چشم‌انداز محلی
- local politics
- سیاست‌بازی‌های محلی
- news of local interest
- خبرهایی که از نظر محلی جالب توجه‌اند
- Local taxes are separate from federal taxes.
- مالیات‌های محلی سوای مالیات‌های فدرال هستند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
پزشکی موضعی، ویژگاهی
- local anesthesia
- هوش‌بری موضعی
adjective
باریک بینانه، تنگ نظرانه، کوته فکرانه، محدود، جاهلانه، کرانمند (انه) (در برابر: گسترده اندیشانه)
noun
محدود به یک محل
- local and long-distance calls
- تلفن‌های محلی و دور‌برد
- one of the local newspapers
- یکی از روزنامه‌های محل (محلی)
- a local train
- ترن محلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد local

  1. adjective of a community, restricted to immediate area
    Synonyms: bounded, civic, confined, district, divisional, geographical, insular, legendary, limited, narrow, neighborhood, parish, parochial, provincial, regional, sectarian, sectional, small-town, territorial, town, vernacular
    Antonyms: foreign, nonnative
  2. noun person deeply rooted in community
    Synonyms: character, inhabitant, native, resident
    Antonyms: alien, foreigner, nonnative

لغات هم‌خانواده local

ارجاع به لغت local

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «local» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/local

لغات نزدیک local

پیشنهاد بهبود معانی