امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Locale

ləˈkɑːl ləʊˈkɑːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
محل، منطقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the actual locale of that crime
- محل واقعی آن جنایت
- the locale and period of the story
- محل و زمان داستان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد locale

  1. noun setting
    Synonyms: area, bailiwick, belt, district, domain, haunt, hole, home, locality, location, locus, neighborhood, place, position, region, scene, sector, site, sphere, spot, stage, stomping ground, territory, theater, tract, turf, venue, vicinity, zone
  2. noun physical setting
    Synonyms: area, bailiwick, belt, district, domain, haunt, hole, home, location, locus, neck of the woods, neighborhood, place, position, region, scene, sector, site, sphere, spot, stage, stomping ground, territory, theater, tract, turf, venue, vicinity, zone

لغات هم‌خانواده locale

ارجاع به لغت locale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «locale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/locale

لغات نزدیک locale

پیشنهاد بهبود معانی