امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Organizational

    ˌɔːrɡnəˈzeɪʃnl ˌɔːgənaɪˈzeɪʃənəlˌɔːrgənə-
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    در انگلیسی بریتانیایی به‌صورت organisational نوشته می‌شود.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C1
    مربوط به سازمان، سازمانی، تشکیلاتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - organisational goals
    - اهداف مربوط به سازمان
    - organizational chart
    - چارت سازمانی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد organizational

    1. adjective Of or relating to an organization
      Synonyms: organisational

    لغات هم‌خانواده organizational

    ارجاع به لغت organizational

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «organizational» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/organizational

    لغات نزدیک organizational

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی