امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pertain

pɜrːˈteɪn pəˈteɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pertained
  • شکل سوم:

    pertained
  • سوم‌شخص مفرد:

    pertains
  • وجه وصفی حال:

    pertaining

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، جزو چیزی بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The new regulations pertain to all employees, regardless of their job title.
- مقررات جدید به همه‌ی کارکنان فارغ از عنوان شغلی‌شان مربوط می‌شود.
- This discussion does not pertain to our current project.
- این بحث به پروژه‌ی اخیر ما مربوط نیست.
- a job that pertains to one man alone
- شغلی که تنها به یک نفر مربوط می‌شود
- lands pertaining to an estate
- زمین‌های جزو یک ملک
- those who pertained to the Islamic tradition
- آنان که به سنن اسلامی وابستگی داشتند
- all the death and destruction pertaining to war
- همه‌ی مرگ‌ها و خرابی‌های مربوط به جنگ
- in matters that pertain to man and his environment
- در مسائلی که به انسان و محیط او مربوط می‌شود
- historical documents pertaining to Nadder Shah
- اسناد تاریخی مربوط به نادرشاه
- laws pertaining to divorce
- قوانین راجع به طلاق
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
مناسب بودن، شایسته بودن، سزیدن
- conduct that pertains to a lady
- رفتاری که شایسته‌ی یک خانم است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pertain

  1. verb be relevant to
    Synonyms: affect, appertain, apply, associate, be appropriate, bear on, befit, belong, be part of, be pertinent, combine, concern, connect, inhere with, join, refer, regard, relate, touch, vest

ارجاع به لغت pertain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pertain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pertain

لغات نزدیک pertain

پیشنهاد بهبود معانی