امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Policewoman

pəˈliːsˌwʊmən pəˈliːsˌwʊmən pəˈliːsˌwʊmən pəˈliːsˌwʊmən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    policewomen

معنی

noun countable A2
پلیس زن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد policewoman

  1. noun A woman policeman
    Synonyms: police-matron
  2. noun A member of a law-enforcement agency
    Synonyms: law, policeman, bluecoat, finest, officer, patrolman, patrolwoman, peace officer, police, police officer, cop, bull, copper, flatfoot, fuzz, gendarme, heat, man, bobby, constable, peeler

ارجاع به لغت policewoman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «policewoman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/policewoman

لغات نزدیک policewoman

پیشنهاد بهبود معانی