امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Practicable

ˈpræktɪkəbl ˈpræktɪkəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more practicable
  • صفت عالی:

    most practicable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
عملی، قابل‌اجرا، صورت‌پذیر، عبور‌کردنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a practicable plan
- نقشه‌ی عملی
- a practicable tool
- ابزار به درد خور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد practicable

  1. adjective within the realm of possibility
    Synonyms: accessible, achievable, applicable, attainable, doable, employable, feasible, functional, handy, open, operative, performable, possible, practical, serviceable, usable, useful, utile, utilizable, viable, workable
    Antonyms: impossible, impracticable, unattainable, unreasonable, unworkable

لغات هم‌خانواده practicable

ارجاع به لغت practicable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «practicable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/practicable

لغات نزدیک practicable

پیشنهاد بهبود معانی