معنی practicably به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور عملی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Evaluate this innovative performance practicably.

- این عملکرد خلاقانه را به‌طور عملی ارزیابی کنید.

- Please reply as soon as is practicably possible.

- لطفاً هر وقت به‌طور عملی ممکن است، سریع پاسخ دهید.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده practicably

noun
practical, practicalities, practicality, practicability
adjective
practicable, practical
adverb
practically, practicably

ارجاع به لغت practicably

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «practicably» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/practicably

لغات نزدیک practicably

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی