امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reciprocal

rɪˈsɪprəkl rɪˈsɪprəkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
معکوس، دوجانبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective
متقابل، عمل متقابل، دوجانبه، دو‌طرفه
- She is hoping for a reciprocal favor.
- او به لطف متقابل چشم دوخته است.
- They agreed to extend reciprocal privileges to each other's citizens.
- آنان توافق کردند که به شهروندان یکدیگر امتیازات متقابل بدهند.
- how good it would be if love were reciprocal
- چه خوش بی‌‌ مهربانی هر دو سر بی
- a reciprocal pronoun
- ضمیر دوسویه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reciprocal

  1. adjective exchanged, alternate
    Synonyms: changeable, companion, complementary, convertible, coordinate, correlative, corresponding, dependent, double, duplicate, equivalent, exchangeable, fellow, give-and-take, interchangeable, interdependent, matching, mutual, reciprocative, reciprocatory, twin
    Antonyms: independent, singular

ارجاع به لغت reciprocal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reciprocal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reciprocal

لغات نزدیک reciprocal

پیشنهاد بهبود معانی