امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reciprocate

rɪˈsɪprəkeɪt rɪˈsɪprəkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    reciprocated
  • شکل سوم:

    reciprocated
  • سوم‌شخص مفرد:

    reciprocates
  • وجه وصفی حال:

    reciprocating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb
دادن و گرفتن، تلافی کردن، عمل متقابل کردن، معامله به مثل کردن، جبران کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The two countries reciprocated pledges of friendship.
- دو کشور به همدیگر قول دوستی دادند.
- He is sad because his love for her is not reciprocated.
- او محزون است چون عشق او نسبت به آن دختر دوطرفه نیست.
- The sewing machine's needle was reciprocating up and down.
- سوزن چرخ خیاطی به‌طور متناوب بالا و پایین می‌رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reciprocate

  1. verb exchange, alternate; equal
    Synonyms: barter, be equivalent, correspond, feel in return, interchange, make up for, match, pay one’s dues, recompense, render, repay, reply, requite, respond, retaliate, retort, return, return the compliment, scratch one’s back, serve out, share, square, swap, swing, tit for tat, trade, vacillate
    Antonyms: deny, refuse

ارجاع به لغت reciprocate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reciprocate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reciprocate

لغات نزدیک reciprocate

پیشنهاد بهبود معانی