تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(به چیزی) دست رد زدن، "نه"گفتن، قبول نکردن
بگو کی (دست نگه دارم)
before you could say jack robinson
(انگلیس) زود، در یک آن، در همان
اظهر منالشمس بودن، واضح بودن، نیاز به گفتن نداشتن
(عامیانه) آری، کاملاً، چجور!
هرچه کمتر دربارهی چیزی حرف زده شود، زودتر برطرف میشود
مثلاً، برای مثال
امید را از دست نده، امیدوار باش، آیهی یأس نخوان
حرف خود را زدن
فرمان آغاز را دادن، دستور (شروع به کاری را) دادن
بهعبارتدیگر، یعنی
بدون اغراق بگویم، کمِ کم بگویم، در این حد بگویم، خلاصه و مختصر بگویم، دستِ کم، همینقدر بگویم که
خدا از دلت بشنود!، صددر صد موافقم!
(عامیانه) نه بابا!، راستی میگی!، عجب!
(عامیانه) راست گفتی!، درست است!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «say» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/say