معنی sedimentary به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌsedəˈmentri ˌsedəˈmentri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

رسوبی، ته‌نشسته، درده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- sedimentary rocks

- سنگ‌های رسوبی

- a sedimentary layer of mud and sand

- یک لایه‌ی رسوبی از گل و ماسه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sedimentary

adjective Produced by the action of water

Synonyms: aqueous

Antonyms: igneous

ارجاع به لغت sedimentary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «sedimentary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sedimentary

لغات نزدیک sedimentary

- sedilia
- sediment
- sedimentary
- sedimentation
- sedition

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار