معنی self-aggrandizement به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌselfəˈɡrændaɪzmənt ˌselfəˈɡrændɪzmənt

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: selfaggrandizement

شکل‌های نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: self-aggrandisement و selfaggrandisement

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

خودبزرگ‌بینی، خودبزرگ‌گردانی، خود‌بزرگ‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The professor's self-aggrandizement was evident in his condescending tone and dismissive attitude towards his students.

- خودبزرگ‌بینی استاد در لحن تحقیرآمیز و رفتار ناپسند او نسبت به شاگردانش مشهود بود.

- The student's selfaggrandisement was evident in the way she constantly boasted about her grades and accomplishments.

- خودبزرگ‌گردانی دانش‌آموز در حالتی که مدام در مورد نمرات و موفقیت‌های خود می‌بالید، مشهود بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت self-aggrandizement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «self-aggrandizement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-aggrandizement

لغات نزدیک self-aggrandizement

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی