امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-reliant

ˌselfrɪˈlaɪənt ˌselfrɪˈlaɪənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more self-reliant
  • صفت عالی:

    most self-reliant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
متکی به خود، مستقل، روی پای خود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Single parents have to be self-reliant and inventive.
- تک‌والدان باید مستقل و خلاق باشند.
- Only if they were independent and self-reliant could they then be women.
- تنها در حالی می‌توانند زن باشند که مستقل و متکی به خود باشند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-reliant

  1. adjective independent
    Synonyms: autonomous, on one’s own, self-contained, self-governing, self-sufficient, self-supporting, self-sustaining, unaided, unallied

ارجاع به لغت self-reliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-reliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-reliant

لغات نزدیک self-reliant

پیشنهاد بهبود معانی