معنی self-reproach به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سرزنش خود، ملامت نفس، احساس گناه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The constant self-reproach was taking a toll on his mental health.

- سرزنش مداوم خود بر سلامت روان او تأثیر می‌گذاشت.

- The self-reproach in her voice was evident.

- ملامت نفس در صدایش مشهود بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-reproach

noun A feeling of deep regret (usually for some misdeed)

Synonyms: remorse, contrition, compunction, repentance, guilt
noun The act of blaming yourself

Synonyms: self-reproof

ارجاع به لغت self-reproach

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «self-reproach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-reproach

لغات نزدیک self-reproach

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی